جواب تمرین فارسی ششم/فصل پنجم،درس سیزدهم:درس آزاد/صفحه ی ۹۰

فارسی ششم ، صفحه ی ۹۰

 سیاوش 

سیاوش پسر کیکاووس بود او از کودکی نزد رستم بزرگ شد ورستم به او تیراندازی ،کشور داری، پرتاب کمند ،شکار و هنر های اخلاقی را آموخت .سیاوش بعد ازاینکه همه ی تعلیمات را آموخت و جوان برومندی شده بود نزد پدر و کاخ بازگشت. او هم جوان پاکدامنی بود و هم در زیبایی و رعنایی در زمان خود بی نظیر بود. کاووس ، پدر سیاوش وقتی فهمید که پسرش بازگشته است خیلی خوشحال شد و ترتیب داد که جشن بزرگی راه بیاندازند و همه را به جشن دعوت نمود. سودابه دختر شاه هاماوران  و همسر کیکاووس بود وقتی سیاوش را دید یک دل نه صد دل عاشق او شد وخواست اورا فریب دهد .سیاوش که جوانی پاکدامن بود وقتی این داستان را فهمید بسیار ناراحت شد وخواست از کاخ فاصله بگیرد سودابه که این موضوع را فهمید ، از این کار سیاوش بیشتر ناراحت  وخشمگین شد .نزد شاه رفت و ماجرا را برعکس برای کاووس تعریف کرده و سیاوش را متهم ساخت .کاووس از آن جایی که سیاوش را به خوبی می شناخت و می دانست که رستم چنین فرزندی را تربیت نکرده است فهمید سودابه دروغ می‌گوید و از اینکه چنین دروغی را به هم بافته  و بین او و پسرش قصد نفاق دارد بسیار خشمگین شد تصمیم گرفت به خاطر این کار سودابه ،او را بکشد. اما از پدر او که پادشاه هاماوران بود ترسید و می دانست که پدرش با جنگی سخت انتقام دخترش را ازا و خواهد گرفت .پس به توصیه موبدان آتشی برپا کرد تا گناهکار را از بی گناه جدا سازد . سیاوش برای اثبات بی گناهی خود لباس سفید پوشید و کافور زد تا با اسب شبرنگ خویش از درون آتش بگذرد .کاووس با دیدن پسرش آشفته و خجالت زده شده بود و در دل می دانست که پسرش بیگناه است و پسر پاکدامنی است سیاوش هم با اینکه در چنین آزمایشی قرار گرفته بود اما از اندیشه پدر در مورد خودش آگاه پس نزد پدر آمد و بعد از دلداری دادن پدر با اسبش به میانه آتش زد و در برابر چشم آن ها سالم از آتش بیرون آمد و بی‌گناهیش ثابت شد .شاه قصد کشتن سودابه را نمود اما سیاوش خواهان بخشش از سوی شاه شد و کیکاووس سودابه را بخشید و از گناه او گذشت.

حتما ببینید

جواب تمرین قرآن ششم/صفحه 2

error: Content is protected !!