صفحه19و20
3-ضرب المثل«از تو حرکت،از خدا برکت»را در یک بند توضیح دهید.
در بزرگی و سخاوتمندی خالق بی همتا هیچ شکّ و تردیدی وجود ندارد. او که تمامی خالق نعمت های بزرگ و کوچک است، همواره در رحمت و بخشش را به سوی ما باز گذاشته است. این خود ما هستیم که برای باید رسیدن به روزی بیشتر،نعمت های بیشتر و موفقیّت بیشتر تمام تلاشمان را به کار بگیریم.نباید انتظار داشت نعمت های الهی بدون هیچ تلاش و کوششی نصیب ما شوند. باید حرکت کرد، تلاش و تقّلا داشت،جنگید و به دست آورد تا خدای بزرگ نیز بر ما نظری بیاندازد و لطف و رحمت بی پایان خود را به سمت ما روانه گرداند.آری یک جا نشستن و دست نیاز دراز کردن برای ما ارمغانی ندارد،تلاش کنیم تا خداوند راه را برایمان هموار سازد.
الف)این جمله ها را با دقت بخوانید و به ترتیب درست،شماره گذاری کنید.
6 مرد نگاهی به نانوا انداخت و گفت:«نان نیست،جان است برادر!»
7 مرد گرسنه با دست نانی را نوازش کرد و گفت:«ای مرد، چقدر می گیری که مرا از این نان ها سیر کنی؟»
1 روزی روزگاری مردی خسته و مانده،تشنه و گرسنه به شهری رسید.
12 این شد که گفت:«سکه ای بده و هر چه که می خواهی از این نان ها بخور!»
5 «چه می خواهی مرد؟این ها که می بینی نان است،نه چیز دیگر!»
9 نانوا لبخندی زد و گفت:«سکّه ای بده و نان بخر و بخور.نوش جانت!»
3 او با دیدن نان های تازه آب دهانش سرازیر شد.
10 طوری حرف می زنی که گویی سال هاست نان ندیده ای.
11 نانوا به او خیره شد و با خودش گفت:«این مرد هر چه پرخور و گرسنه باشد،بیشتر از چند
نان نمی تواند بخورد.»
8 روزهاست که نان ندیده ام؛ولی نان های تو از آن نان هاست که خوردن دارد.
2 از آنجا که خیلی گرسنه بود،جلوی دکان نانوایی ایستاد.
13 مرد با خوشحالی سکه ای به نانوا داد و شروع به خوردن کرد.
4 نانوا که مرد گرسنه را دید،پرسید:
ب)پس از مرتب کردن جمله ها،دو سؤال طرح کنید و پاسخ آنها را بنویسید(سعی کنید سؤال ها با توجه به مفهوم کلی متن باشد).
علت اشتیاق زیاد مرد به نان چه بود؟ چند روزی بود که مرد نانی نخورده بود.
چرا مرد گرسنه گفت:«نان نیست،جان است برادر!»؟ از آنجا که چند روزی بود چیزی نخورده بود و به شدت گرسنه بود نان ها برایش به قدری باارزش بودند که آنها را به جان تشبیه می کرد.