پیامهای آسمان نهم: فعالیت کلاسی صفحه 116
یک بار دیگر به منکرهای صورت گرفته و معروفهای ترک شده در ابتدای درس توجه کنید. به نظر شما راه امر به معروف و نهی از منکر در هریک از این موارد چیست؟
- او را از عواقب کار منفی اش آگاه کنیم.
- نخریدن چنین اجناسی و آگاه کردن دیگران به چنین موضوعی باعث رکود تولید چنین اجناسی میشود و در نهایت اطلاع دادن به مراکز مربوطه دولتی برای برخورد با تولید کنندگان این کالاها.
- در این مورد با او صحبت کنیم و نسبت به عواقب آن کار، او را آگاه کنیم.
- اگر تذکر زبانی را قبول نکرد به ناظم و مدیر مدرسه اطلاع بدهیم.
- با تذکر ساده به او بگوییم مشکل خودرو ات را برطرف کن، در غیر این صورت به مقامات بالاتر مثل محیط زیست یا پلیس اطلاع دهیم.
پیامهای آسمان نهم: خودت را امتحان کن صفحه 116
1- چهار مورد از آثار منفی ترک امر به معروف و نهی از منکر را بیان کنید.
- تعالیم دین در میان مردم فراموش میشود.
- مردم نسبت به سرنوشت دیگران بیتفاوت میشوند.
- کم کم گناه و فساد در جامعه فراوان میشود.
- کارهای ناپسند در جامعه رواج پیدا میکند و زشتی انجام بسیاری از این کارها از بین میرود.
2- با توجه به سخن حضرت علی (ع) جایگاه امر به معروف و نهی از منکر را در میان اعمال نیک بیان کنید.
همه کارهای نیک و حتی جهاد در راه خدا در مقایسه با امر به معروف و نهی از منکر مانند قطره در برابر دریایی پهناور و عمیق است.
3- چرا مؤمنان مسئولیت بیشتری درباره امربه معروف و نهی از منکر دیگران دارند؟
مومنان همدیگر را بسیار دوست دارند و نسبت به یکدیگر احساس مسئولیت دارند. همانطور که انسان مومن از سعادت و خوشبختی اخروی و دنیوی لذت میبرد خوشبختی و سعادت دیگران را دوست دارد و لذت میبرد و اینجا مفهوم حدیث امام علی (ع) که میفرمایند آن چیزی را که برای خود میپسندی برای دیگران هم بپسند حقیقت پیدا میکند.
پیامهای آسمان نهم: پیشنهاد صفحه 116
1- درباره ارتباط قیام امام حسین (ع) با امر به معروف و نهی از منکر تحقیق کنید و نتیجه آن را در کلاس برای دوستانتان بخوانید.
بزرگترین انگیزه قیام امام حسین علیه السلام مسئله امر به معروف و نهی از مـنکر است که این دو از مـهم تـرین ارکان دین است و امام در درجه اول مسئول اجرای این امر مهم اسلامی است. چنانکه در وصیت به برادرش محمد بن حنفیه اعلان فرمود : «قـیام مـن بر مبنای تمایلات نفسانی نیست، من به منظور طغیان و فساد و تباهی و ستم خـروج نمـی کنم، بلکه انگـیزه ام اصلاح امـت جدم رسول خدا است و مقصود و منظورم امر به معروف و نهی از منکر است.» چـون بنی امـیه این دو رکن بزرگ و مـهم اسلامـی را متزلزل ساخته بودند که نه تنها امر به معروف و نهی از منکر متروک گشته بود، بلکه معروف منکر و منکر معروف تلقی می شد و امام علیه السلام در این مسیر مکرر به این حقیقت اشاره فـرمـود و اولین بار در سخـنرانی خود در منزل ذی حسم و برخورد با حر و سپاهیانش بود که گفت: «مـگـر نمـی بینید که به حق عـمـل نمـی شود و از باطل جلوگـیری نمـی شود. مـؤمن باید برای اجرای این مهم مشتاق دیدار پروردگارش باشد.» از این رو، حسین عـلیه السلام به مـیدان جهاد قدم نهاد تا این اساس و پایه مهم اسلامی را استوار سازد و اسلام محکم و مستحکم بماند.
2- درباره زندگی یکی از شهدای امر به معروف و نهی از منکر تحقیق کنید و نتیجه آن را در کلاس برای دوستانتان بخوانید.
محمدعلي در روز بيستم خردادماه سال 1356 قدم به دنياي خاکي نهاد، صداي دلانگيز قرآن کريم روح کوچکش را آرام ساخت. او از همان آغاز دل به سيره عليبنابيطالب (ع) سپرد و مردانه در تمام مراحل زندگي حق را فرياد زد. با اتمام دوره کارشناسي مديريت عازم خدمت سربازي شد، هنوز سه ماه از خدمتش باقي مانده بود، که يک روز جمعه به همراه پسرخاله خود به ارتفاعات درکه رفت. روز بيست و هفتم آبان ماه سال 1379 محمدعلي و حسن به تعدادي از نوجوانان که قصد آزار دختر جواني را داشتند، تذکر دادند. اما آن نوجوانان با رفتاري غيرانساني با محمدعلي برخورد کردند، و پس از مجروح کردن او و محسن وي را از پل به پايين پرتاب نمودند، تنها فرزند خانواده قاسمزاده در سن بيست و سه سالگي پنج روز پس از ميلاد مبارک بقيهالله (عج) شربت شيرين شهادت را نوشيد. پيکر پاک او را در بهشت زهراي تهران در قطعه 250 رديف 117 به خاک سپردند.
خاطره ای از شهید: عکس ماندگار
محمدعلي به تازگي براي خودش کاپشن گرمي خريداري نموده بود. اما در يک روز سرد زمستاني ديدم او با لباسي ساده در حال خروج از منزل است، با تعجب پرسيدم:«محمد! کاپشنت کو؟» لبخندي مهربان بر لبانش نشست و گفت:«يکي از افراد را ديدم که به دليل فقر مالي قادر به خريد لباس گرم نبود، به همين علت آن را به او بخشيدم». هميشه آرزو داشت به شهادت برسد، يکبار پدرم عکسي را به او نشان داد و گفت:«ميخواهم اين عکس تو را بزرگ کنم» اما او در پاسخ گفت:«شما اين عکس را بعد از شهادتم براي حجله من بزرگ نمائيد» و بالاخره به آرزوي خود رسيد.
ماجرای شهادت
روز جمعه بود، محمدعلي به همراه پسرخالهاش محسن که تازه از کانادا به ايران آمده بود، جهت تفريح به ارتفاعات درکه رفت. در ميان راه سه پسر نوجوان به دختري تعارض کردند، دختر از شدت ترس شروع به گريه کردن نمود. محمدعلي جلو رفت؛ و به آنها اعتراض کرد، اما ناگهان پسرک نوجوان چاقويي را مقابل او گرفت، قاسمزاده بدون اينکه کلامي بگويد، از آنجا گذشت اما او به دنبال آنها دويد و با ضربات چاقو او و محسن را مجروح ساخت. چند لحظه بعد پيکر مجروح محمدعلي توسط آنها از پل به پائين پرتاب شد، محسن که خود نيز جراحات عميقي در بدن داشت، به سختي پيکر خونين محمدعلي را به پائين آورد و به همراهي مردم به بيمارستان تجريش انتقال داد. ساعتي بعد روح آسماني محمدعلي به اوج پر کشيد و بار ديگر رهبر ايران اسلامي يکي از نوجوانان شيعه و متدين خويش را از دست داد. قاتل شهيد قاسمزاده 72 ساعت بعد در کافيشاپ پارک دستگير و زنداني گشت.