حل تمرین عربی|درس هشتم
الدرس الثامن
حِوارٌ بَینَ الزّائِرِ وَ سائِقِ سَیّارَةِ الُْجْرَةِ صفحه 100
اَلسَّلامُ عَلَيکُم .
سلام بر شما |
عَلَيکُمُ السَّلامُ؛ أَينَ تَذْهَبونَ؟
سلام بر شما ، کجا می روید ؟ |
نَذهْبَُ إلیٰ مُتْحَفِ مکََّة الْمُکَرَّمَةِ .
به موزه مکه مکرمه می رویم؟ |
أَهلاً وَ سَهلاً بِکُم. تَفَضَّلوا. اِرْکَبوا.
خوش آمدید. بفرمایید. سوار شوید. |
کَمْ ريالاً تَأْخُذُ مِنّا؟
چند ریال از ما می گیری؟ |
أَربَعينَ ريالاً.
40 ریال. |
اَلُْاجرَةُ غاليَةٌ. نَحنُ ثَلاثَةُ أشخاصٍ .
کرایه گران است. ما سه نفر هستیم. |
عَفواً؛ ثَلاثونَ ريالاً. لِکُلِّ زائِرٍ عَشََرةُريالاتٍ.
ببخشید 30 ریال ، برای هر زیارت کننده 10 ریال |
هَلْ تَقْبَلُ النُّقودَ الْيرانيَّةَ؟
آیا پول ایرانی هم قبول می کنید؟ |
نَعَم. لا بأَسَْ. يا شَبابُ، هَلْ أَنتُم إيرانيّونَ؟
بله ، اشکالی ندارد. آیا ایرانی هستید؟ |
نَعَم وَ مِنْ أَينَ أَنتَ؟
بله ، و تو از کجا هستی؟ |
أَنا باکِستانيٌّ وَ أشَتْغَلُِ هُنا. في وَطَني کُنتُ أَشتَغِلُ فِي الْمَزرَعَةِ.
من پاکستانی هستم و اینجا کار می کنم. در وطنم در مزرعه کار می کردم. |
أَ رَأَيْتَ الْمُتحَفَ حَتَّی الْنَ؟
آیا موزه را تا به حال دیده ای؟ |
لا؛ ما رَأَيْتُهُ. ما کانَتْ عِندي فُرصَةٌ.
نه ندیدم. فرصت نداشتم. |
لِماذا ما ذَهَبْتَ إلیٰ هُناكَ؟!
چرا به آنجا نرفتی؟ |
لِأَنّي أَشْتَغِلُ مِنَ الصَّباحِ حَتَّی الْمَساءِ.
زیرا من از صبح تا شب کار می کنم. |
عَفواً؛ کَمِ السّاعَةُ؟
ببخشید ساعت چند است؟ |
اَلْعاشِرَةُ تَماماً.
ساعت ده کاملاً. |
تَعالَ مَعَنا؛ ثُمَّ نَرْجِعُ مَعاً؛ هَل تَقْبَلُ؟
همراه ما بیا ، سپس با هم بر می گردیم. آیا قبول می کنی؟ |
لا؛ لا أَقدِرُ. شُکراً جَزيلاً.
نه ، نمی توانم . بسیار متشکرم. |