فارسی نهم ، صفحه ی ۱۱۵
روان خوانی
جیمی کوچولو چهار تا ماهی طلایی داشت که پدر و مادرش به عنوان هدیه تولد ۶ سالگی اش برایش خریده بودند. او هر شب قبل از اینکه بخوابد به آن ماهی های ظریف و زیبا و کوچولو که در آن کاسه بلورین و کوچک شنا می کردند نگاه می کرد. یک روز متوجه شد که آب داخل کاسه بلوری کمی کدر شده و لایه ای جداره ی داخلی کاسه را پوشانده است. مادر جیمی برای او توضیح داد که این کاملاً طبیعی است و باید آب ظرف را عوض کرد.جیمی می دانست که چطور باید آب ظرف را عوض کند . این را از دوستش هاوی یاد گرفته بود.هاوی همیشه وان حمام شان را از آب خنک پر می کرد و سپس ظرف ماهی را داخل وان حمام خالی میکرد سپس پانزده دقیقه می نشست تا ظرف تمیز و براق شود . همین که جیمی خم شد تا ماهی ها را به ظرفشان برگرداند،منظره عجیبی دید .گرچه وان حمام خیلی بزرگ بود و بیش از یک متر عرض و یک مترو نیم طول داشت ماهی ها همچنان یک گوشه وان در یک دایره ی کوچک دور خودشان می چرخیدند. جیمی از مادرش پرسید چرا ماهی ها با اینکه یک عالمه جا دارند فقط یک گوش شنا می کنند.مادرش لبخندی زد و گفت چون نمیدانند داخل وان حمام هستند .آنها خیال می کند هنوز توی همان تنگ قبلی هستند .همان جایی که همیشه بودهاند.